کد مطلب:28020
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:23
خداوند كه عالم به تمام اعمال بوده و هست چرا انسان هاي خلاف كار راآفريده است؟
جوابي كه به شما در رابطه با علت آفرينش گناهكاران گفته اند درست نيست بلكه اين سوال پاسخ فلسفي دقيقي دارد كه در اينجا بطور فشرده و مختصر به بيان آن مي پردازيم ليكن درك عميق آن مستلزم مطالعات فلسفي گسترده تري است: اولا: نظام جهان نظامي ضروري و ذاتي و مانند يك ارگانيزم واحد است كه اگر قرار باشد كوچكترين تغييري در آن رخ دهد تمامي آن دستخوش تحول و دگرگوني خواهد شد. زيرا بر هستي قانون عليت و اصل ضرورت و سنخيت علي حكمفرماست و محال است غير از اين باشد. ثانيا: براساس براهين فلسفي نظام موجود هستي درمجموع باهمه آنچه در گوشه و كنار آن ممكن است ناخوشايند به نظر برسد نظام احسن است يعني نظامي بهتر از آن امكان وجود ندارد وگرنه خداوند كه قادر و فياض مطلق است آن نظام برين را مي آفريد. ثالثا: نظام خلقت براساس عدل و رحمت است و جانب رحمت الهي برديگر جنبه هاي خلقت غلبه و فزوني دارد. از همين رو خداوند راههاي بيشماري براي سعادت جاوداني بندگان گشوده است و با چراغ عقل و فطرت از درون و رسالت و نبوت از بيرون آنها راهدايت كرده و باز براي مسدود نبودن راه نجات باب توبه را گشوده كه اگر تا آني پيش از مرگ هم كسي توبه كند همه گناهانش را مي آمرزد و او را مشمول عفو و رحمت خويش مي سازد. رابعا: هيچگاه خداوند كسي را بدون اتمام حجت عقاب نخواهد كرد. بنابراين گمراهاني عذاب خواهند شد كه با عمد و آگاهي و از سرلجاجت و طغيانگري از راه خدا و قوانين سعادتبخش وي اعراض كنند اما جاهلان قاصر (نه مقصر) حسابشان جداست و خداوند فرموده است «عسي ان يرحمهم ربهم» و اينگونه افراد در ميان جهنميان خيلي هم زياد نيستند. و ديگر گناهكاران يا بنحوي از انحا مشمول رحمت الهي مي شوند و يا بامدتي عذاب موقت وارد. نعيم ابدي مي شوند. خامسا: حال اگر قرار باشد اين تعداد نسبتا اندك درجهان آفريده نشوند براساس نظام علت و معلول بايد علت ايجادي آنها موجود نگردد زيرا طبق قانون عليت همينكه علت تامه چيزي تحقق يافت معلول نيز بلافاصله موجود است و عدم آن امكان ندارد. و اگر بخواهيم علتش نباشد علت آن نيز نبايد باشد و همينطور تا آخر. بنابراين مثلا اگر قرار باشد «جعفر كذاب» نباشد يكي از راههاي متصور آن اين است كه فرضا پدر او (امام هادي(ع)) هم نباشند و همينطور تا ممكن است به حضرت آدم برسد و باز هم جلو برود تا آنجا كه اصلا خلقتي دركار نباشد البته فروض و صور ديگري نيز دراين زمينه وجود دارد ولي هريك را درنظر بگيريم سرانجام به همان نقطه خواهد رسيد و بخاطر همين شبكه واري و توبر و تويي بودن نظام هستي است كه آن را ارگانيزم واحد خوانده اند. حال اين سوال پيش مي آيد كه آن همه انسانهاي پاك كه مي توانند به برترين كمالات برسند چه گناهي كرده اند كه بخاطر تعدادي آدم گنهكار لجوج سركش فاسد طغيانگر از فيض وجود محروم شوند؟ آيا خداوند بايد نظام عالم را بخاطر اينگونه افراد برهم زند و همه را از هستي و كمال محروم سازد تا شمر و يزيد پيدا نشود؟ بلي جهاني كه همه از خوبان باشند و بدي دركار نباشد آن جهان ملايك است و درآن اختيار نيست و اگر خدا بخواهد چنان جهاني بسازد فقط بايد به وجود ملايك اكتفا كند و به كلي بشريت را از هستي و كمال محروم سازد در حاليكه منع خير كثير بخاطر شر قليل شر كثير مي باشد ولي خداوند بجاي آن شر قليل براي رسيدن به خير كثير را پذيرفته است. لذا نظام جهان بگونه اي است كه در آن كمترين شر لازم براي رسيدن به عاليترين خير ممكن وجود دارد هرچند همان شرور هم از نظر تحليل فلسفي جنبه عدمي و نسبي دارد. (براي آگاهي بيشتر ر.ك.به: همان مدرك) اما اينكه فرضا من نمي خواستم بدنيا بيايم ديگر سخني منطقي نيست زيرا حوزه اختيار انسان دايره خاصي دارد و بود و نبود ما دست خود ما نيست راه استوار آن است كه ما در رابطه با وجود خود دو نكته را درنظر بگيريم: الف) وجود خود را به عنوان يك واقعيت بپذيريم و آن را ارج نهيم. ب) اكنون كه بهرجهت وجود داريم ببينيم چه مسيري را براي سعادت و خوشبختي پيش رو داريم و همان را برگزينيم.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.